زندگانی سیاسی آیه الله کاشانی
علی امینی ، نخست وزیر از شاه می خواهد به دیدار آیه الله کاشانی برود؛ وی به شاه می گوید: آیه الله کاشانی محبوبیت ویژه ای نزد مردم دارد و این کار می تواند عواطف و احساسات مردم را به سود ما برانگیزاند. شاه می گوید: اگر آقای کاشانی حاضر نشد با ما ملاقات کند ، آنگاه تکلیف چیست؟ امینی در پاسخ شاه می گوید:ما اگر سر زده به خانه آیه الله کاشانی برویم، دیگر کاری از دستش بر نمی آید و مجبور است ما را بپذیرد. شاه و نخست وزیر سرزده به خانه آیه الله کاشانی می روند. هنگام ورود نخستین چیزی که شاه را جلب می کند ، خانه ساده و بی آلایش آیهالله کاشانی است. شاه با شگفتی از امینی می پرسد: این همان خانه است که طی چند سال اخیر، مرکز تحریکات و مبارزات با من و دستگاه سلطنت من بوده است؟ امینی می گوید: او از مال دنیا، فقط همین خانه را دارد ، آن هم در رهن _ در مقابل ده هزار تومان قرضی که دارد _ است و چیز دیگری ندارد. هنگام ورود شاه و نخست وزیر به اتاق آقای کاشانی ، وی از آنها روی برمیگرداند و بی اعتنایی میکند.
سرانجام این روحانی مبارز و خستگی ناپذیر در بامداد 23 اسفند 1340 ه.ش به ندای حق لبیک گفت و به سرای باقی شتافت. او بر استعمار ستیزی و استقلال امت اسلامی تاکید می کرد و این دغدغه تا واپسین لحظات با او بود.
ای کاش ما هم می تونستیم ذره ای از اخلاص علما رو بدون هیچ چشم داشتی تو زندگی داشته باشیم….
خداقوت استاد
استفاده کردیم