محمد جعفر خیاطی
عجیب ترین معلم دنیا بود
امتحانش عجیب تر…
امتحانی که هر هفته می گرفت و
هر کسی باید برگه ی خودش را
تصحیح می کرد……
آن هم نه در کلاس ، در خانه….
موضوع: "یادآوری"
خدایا
خدا بنده نواز است و بنده نازش زیاد
خدا چاره ساز است و بنده مشکل ساز
خدا کریم است و بنده نامهربان
خدا می بخشد و بنده ناسپاس
خدا فریاد رس است و بنده ناله کن
خدا لحظه لحظه منتظرست و بنده گریزان این انتظار
خدا معشوق بنده است و بنده عاشق معبود دیگری
با این همه بی توجهی بنده باز هم آغوش گرمش را بروی بندگانش می گشاید و پذیرای وجود سرد و بی مهرشان می شود.
خدایا شکر که هستی و هزاران سپاس که می شنوی
الهی به انقطاع کامل از هست و نیستم برسان تا تنها تو آرامگاهم باشی و در دنیای پر تلاطم زندگی قایق نجات خوشبختی هایی که تو برایم رقم زدی
شخصی گرگ را نصیحت می کرد که تعرض به گوسفندان مردم مرسان که خدای تعالی تو را عقاب کند. گفت: زودباش و سخن مختصر کن که گله گذشت. روایت است که: چون کسی را نصیحت کردی و از تو قبول نکرد، تقرب کن به خدای عزوجل به عیش با او
حکایت و تمثیلات اخلاقی
یک روز تمام مسافران هواپیما را پیاده و باری را که بسته بود تخلیه کردند و گفتند: یک موش در هواپیما دیده شده است.
پرسیدند: این همه مسافر و بار به خاطر یک موش باید پیاده شود؟
گفتند: بله، زیرا ممکن است این موش یکی از سیم ها را بجود و رابطه خلبان با فرودگاه قطع شود و موجب سقوط هواپیما شود.
آری، موش شرک، سیم اخلاص را می جود و رابطه بنده با خالق قطع می شود.
دل های کینه دار مثل ظرف های آلوده است که اگر آب تمیز هم در آن ریخته شود، آلوده می شود.
گناه غباری است که نمی گذارد انسان واقع بین باسد.
سر تا سر شهر عطر آگین بود
لبخند تمام کوچه ها غمگین بود
آن روز تو که بر دوش تو را می بردیم
تابوت سبک ولی غمت سنگین بود
تا اول و آخر سفر باختن است
در بازی عشق برد در باختن است
از پیکر بی سرم تعجب نکنید
سرباز شدن برای سر باختن است
دلا یاران عاشق زود رفتند از این وادی همه خشنود رفتند
من و تو مثل یک مرداب ماندیم خوشا آنان که مثل رود رفتند
بیا ای دل از اینجا پر بگیریم ره کاشانه دیگر بگیریم
بیا گم کرده دیرین خود را سراغ از لاله پرپر بگیریم
ای دوست به شهر ما صفا آوردی این رایحه را تو از کجا آوردی؟
انگار نماز عشق را سر سرخ بر تربت لاله ها به جا آوردی
ای کاش همیشه رنگ غم ها باشم در سنگر عشق، مرد تنها باشم
دلخسته ام از خاطره ها، بگذارید گمنام ترین شهید دنیا باشم
شهید آوینی، مظهر زمان شناسی . دشمن شناسی
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود، از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
رفتم به در صومعهی عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت، راکع و ساجد
در میکده، رهبانم و در صومعه، عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوهگه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه
هر در که زنم، صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم، پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن، زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم، من که روم خانه به خانه
عاقل، به قوانین خرد، راه تو پوید
دیوانه، برون از همه، آیین تو جوید
تا غنچهی بشکفتهی این باغ که بوید
هر کس به زبانی، صفت حمد تو گوید
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
بیچاره بهایی که دلش زار غم توست
هر چند که عاصی است، زخیل خدم توست
امید وی از عاطفت دم به دم توست
تقصیر خیالی به امید کرم توست
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه
شیخ بهایی
امام خامنه ای ( مدطله العالی):
جوان زنده و با نشاط و پرامید و پاکدامن می تواند یک تاریخ را بیمه کند.
سالروز ولادت با سعادت فرخ لقای نگار خانه عاشورا، حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان بر شما مبارک
خدایا چنان سرنوشت ما را رقم بزن که عاقبت به خیر از این دنیا برویم و پایان کار سربلند باشیم نزد خانم حضرت زهرا ( سلام الله علیها)
دیروز به مناطق سیل زده رفته بودم ………..
خدایا کمکشان نما و ما را واسطه ای از طرف خود برای حل مشکلات آنها قرار بده و توفیق خدمت گزاری به آن عزیزان را به ما عنایت فرما
امین
یکی از آرستگی های در دین نظم در کارها و انجام مسئولیت هاست. مواظب تنبلی ها باشیم……
یکی از مظاهر مصرف گرایی در میان جوانان ، استفاده از پوشاک مارک دار است. پوشاکی که طراحی آن توسط دشمنان دین می باشد و فرهنگ غرب را تبلیغ می کند. مواظب باشیم که چه می خریم و چه می پوشیم. نماد ما اسلام است نه فرهنگ غرب
نگرانم از بس که گناه زیاد شده……….
خدایا حفظمان نما
السلام علیک یا اباعبدالله
سلام دوستان ،کتاب بهترین دوست ماست که با ما حرف میزند بدون این که دروغ بگوید و عقل و احساس و منطق ما را درگیر خودش می کند بدون اینکه به فکر و منطق و احساس ما بخنده. البته قابل توجه دوستان که کتابی را دوست خود بگیریم و بخوانیم که ما را با واقعیت های جهان اسلام روشن کند و علمی به ما بیاموزد که در راه دین بکار آید. خدایا تمامی کسانی را که در راه اسلام به کلامی رقم زدند و اثر جاویدی به جا گذاشته اند مورد لطف و مرحمت و خود قرار بده.
مادر تمام هستی فرزندانش است روزی که نباشد بچه ها پژمرده می شوند و خانه سرد و تاریک میشود. خدایا رحم کن بر تمامی مادران که خودشان غصه دار غم بی مادری فرزندانشان را می خورند. روحت شاد مادر عزیز
سلام
دیروز 22 بهمن یادآور حماسه های جوانمردانی بود که با خون خود درخت انقلاب را آبیاری کرده بودند. مردان غیور و شیرزنانی که جان به کف در برابر رژیم طاغوت ایستادند و با همدلی و یاری خداوند متعال و پیروی از امام راحل طاغوتیان را به زمین زدند و آزادی را به ارمغان اوردند. همانانی که در روزهای سخت انقلاب ایستادند چون کوه نیز در برابر رژیم صهیونیم نیز مقاومت کردن و بار دیگر با گذشت خود از درخت اسلام محافظت نموده و تا آخرین قطره خون پاک خود از مقدسات اسلامی دفاع نمودند. و همچنان این راه ادامه دارد.
الهی تو را شکر. خدایا به خاطر تمامی این نعمت های بزرگت تو را سپاس می گویم.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) می فرمودند: مردم سه گروه هستند گروهی که باید از آنها حذر کرد و مواظب بود منافقان هستند.
امام علی (علیه السلام) در جنگ جمل آتش فتنه منافقان را با بصیرت خاموش نمود و …..
شما می توانید برای آگاهی بیشتر به نامه اول امام در نهج البلاغه و شرح نامه در کتاب پیام امام امیرالمومنین از آیه الله مکارم شیرازی رجوع نمایید.
این صدای فرزند زهراست که بگوش می رسد.هوشیار باشید و از خواب غفلت برخیزید………….
«یا محصی قطر المطر و ورق الشجر»
« ای خدایی که تعداد قطرات باران ، برگهای درختان را می دانی؟»
این سخن ، چه پیامی برای ما دارد؟
«یا محصی قطر المطر و ورق الشجر»
« ای خدایی که تعداد قطرات باران ، برگهای درختان را می دانی؟»
این سخن ، چه پیامی برای ما دارد؟
سه یادآوری کوتاه:
هر شب ما به رختخواب میرویم، ما هیچ اطمینانی نداریم که فردا صبح زنده بر می خزیزیم، با این حال ساعت را برای فردا کوک می کنیم.« این یعنی اُمید»
ـ کودکی یکساله ای را تصور کنید، زمانی که شما او را به هوا پرتاب می کنید، او می خندد، چرا که او می داند که شما او را خواهید گرفت.«این یعنی اعتماد»
ـ روزی، تمام روستایی ها تصمیم گرفتند، تا برای بارش باران دعا کنند، در روزی که برای دعا همگی دور هم جمع شدند،تنها یک پسر بچه با خود چتری داشت.«این یعنی ایمان»
آنها را برایتان خواستارم …